خاطراتی مسلسل وار از ذهنم گذشت: امروز که خیلی ها در پی راحت خویش و کسب در آمد هستند و نام و نان می جویند، امیر اسدی درمیادین مین خطرناک چه را می جوید؟ امروز که دیگر جنگ نبود، با داشتن سه دختر و پسری کوچک،چرا باز هم در میادین مین؟
بیاد آوردم سفرم به شهر گنبد درسال 1372 (بعد از دوران جنگ) را ، دیده بودم چگونه امیر با زندگی ساده اش درگیر مشکلات ساختمان سازی است و به عبارتی در مشکلات روزمره به فراموشی سپرده شده است! گفتم شاید امروز در آمد مادی مناسب او را به میادین مین کشانده است، باز یادم آمد که سال گذشته از او پرسیده بودم (با وجود دوری از خانواده و حضور شبانه روزی در منطقه و خطر در میدان مین و انبوه مواد منفجره و خطرناک) چقدر حقوق دریافت می کند ، پاسخ این بود؛ پانصد هزار تومان!
در حالیکه دوستانش که در مناطق جنوب به تأسیس شرکت اقدام کرده و در پاکسازی اراضی فعالیت داشتند از او برای سرپرستی گروه با حقوق و مزایای چندین برابر، دعوت به همکاری کرده بودند. اما امیر ترجیح داد با این حقوق ناچیز با سپاه پاسداران همکاری کند، چرا؟ انگیزه را باید در جای دیگری جست. حدود یکسال قبل از شهادت امیر اسدی، یکی از دوستان یعنی سردار شهیدپاسدار مصیب مرادی که در پاکسازی مناطق جنگی فعالیت داشت به شهادت رسید، آن زمان از امیر تقاضا کردم دیگر ادامه ندهد و در کنار خانواده باشد اما گویا امیرمحبوبی دارد و او را آنجا می جوید. امیر نمی خواهد جز با خدا معامله کند.
شهید امیر اسدی
او از آن روز که پیام آسمانی "فاستقم کما امرت" را از پیامبرش(ص) شنیده است، از آنروز که ندای هل من ناصر ینصرنی در گوشش طنین انداز شده است، از آن روز که از امام خویش شنید: «اگر برکشوری نوای دلنشین تفکر بسیجی طنین انداز شد چشم طمع دشمنان و جهانخوران از آن دور خواهد گردید» ، آنروز که فهمید جهاد دری از درهای بهشت و راه سعادت است ، از معادلات دنیای مادی کنار مانده و در مسیر عشق ره پیموده بود. امیر طلبه دانشگاه حماسه و ایثار بود.
هر کس با امیر همراه بوده است آرامش و لبخند و سکوت امیر عزیز را بیاد می آورد، شباهت او به چهرۀ همیشه متبسم سرادر شهید علیرضا عاصمی ، حکایت از رفتاری دارد که در اعماق آن اندیشه ای متعالی را را منعکس می کند. راه های باطل را بی راهه و راه مستقیم را که در پیوند با خالق هستی است می جوید. در این تفکر نگهداری و سرپرستی محمد کوچک از سوی معبود تضمین شده است بنابر این امیر ، می اندیشد نکند کودکی، چوپانی، زنی و مردی روستایی در پی معاش از محلی عبور کند و بقایای بر جای مانده از دشمن متجاوز ، دستی را ، پایی را و یا حیاتی را سلب کند، او نگران است پس می رود و باز هم خطر می کند. عمق وجود امیر ریشه در حیات طیبه و جاودانه ای دارد که در فرهنگ عاشورایی متجلی است ، همان فرهنگی که شهید سید مرتضی آوینی در تصویر و انعکاس آن همۀ هستی اش را تقدیم کرد و جاودانه شد. و اندیشۀ ناب بسیجی را که امام شهیدان بدان غبطه می خورد، در این دفتر باید جست و امیر الگویی از تفکر بسیجی است و اندیشه و تعمق در احوالات هریک از این چهره های درخشان ،طریقی است در مسیر تعالی فردی و اجتماعی.
نویسنده : عمادالدّین کرمیان زیارانی
--------------------------------------
یادآوری ها:
1- شهید امیر اسدی از اهالی شهر گنبد که از ابتدای جنگ در سنین نوجوانی به عنوان نیروی بسیجی به جبهه اعزام و در گروه تخریب مشغول فعالیت شد و تا پایان جنگ در جبهه ها و در گروه تخریب حضور مستمر داشت و بارها مجروح و قسمتی از پایش نیز در اثر انفجار مین قطع شده بود.او مدت ها فرماندهی اردوگاه شهدای تخریب وابسته به قرارگاه کربلا را عهده دار بود و بسیجی ثابت قدم قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) بود . بعد از جنگ به عنوان مربی پرورشی ، متواضعانه و بی ادعا در مدارس شهر گنبد کاووس در استان گلستان در جبهۀ فرهنگی خالصانه خدمت می کرد.
2- یکی از موانع ، ایجاد میدان مین است. مین وسیله ای انفجاری است که در زمین مخفی و یا استتار(پوشش)می شود و یا با تله هایی در اثر بر خورد و یا فشار فرد یا خودرو منفجر می شود و آسیب می رساند که انواع مختلفی دارد. در جنگ تحمیلی ، ارتش عراق در پشت خاک ریزهاش برای جلوگیری از نفوذ و حملۀ رزمندگان میدانهای مینی را در ابعاد وسیع ایجاد نمود.
3- از اهالی روستای خاکعلی از توابع استان قزوین که مدتها در تیپ صاحب الامر قزوین (لشگر 10 سیدالشهدا) در واحد تخریب و اطلاعات عملیات فعالیت داشت و در دوران جنگ بارها مجروح شده بود و سر انجام در پاکسازی میادین مین به شهادت رسید.
4- سوره هود آیه 112: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ»( پس همان گونه که فرمان یافتهاى پایدارى کن و نیز هر که با تو رو به سوى خدا آورده است. و سرکشى نکنید که او به آنچه مىکنید بیناست.)
5 -اللهوف على قتلى الطفوف، ص: 117
6- امام خمینی،صحیفه نور، ص194
7- نهج البلاغه علی علیه السلام، ترجمه دشتى، ص: 77
8- فرمانده بسیجی تخریب نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در شهر کرمانشاه هنگام خنثی سازی بمب به همراه چند تن از همرزمان ( احسان کشاورز، محسن گردن صراحی و داوود پاک نژاد) به شهادت رسیدند. او از اهالی شهر کاشمر بود.
9- فرزند 9ساله شهیدامیر اسدی که بعد از جنگ متولد شده است.
10- «مینی» که سالها قبل در زمین کاشته شده و بر جای مانده، خنثی سازی آن دو چندان دشوار و خطرناک است. هر چند دیگر مثل زمان عملیات در زیر آتش دشمن نیست، البته آتش هجمۀ فرهنگی دشمن همچنان ادامه دارد.
11- شهید آوینی در سال 71 در هنگام تهیه برنامه ای از گروه تفحص در اثر انفجار مین به شهادت رسید.
12- امام خمینی: «من همواره به خلوص و صفای بسیجیان غبطه می خورم و از خدا می خواهم تا با بسیجیانم محشور گرداند، چرا که در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام.» امام خمینی، صحیفه نور ، همانجا
نظر شما