۲۳ مرداد ۱۳۹۱، ۱۲:۴۶

جای پای جلال ـ سفر به خارگ/3

14 روز زندگی روی سکوهای نفتی خلیج فارس

14 روز زندگی روی سکوهای نفتی خلیج فارس

سکوها جاهای بامزهای بودند. حدود صد نفر آدم دو هفته تمام را باید در توده‌ای از فولاد و آهن بگذرانند و در تمام این مدت روی چاه نفت هستند. چاه‌هایی که حکم بمب را دارد. کوچکترین اشتباهی می‌تواند سکو را بفرستد آسمان هفتم.

خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: مهدی قزلی که پیش از این قلم خود را بارها در سفرنامه‌نویسی آزموده و کتاب‌هایی از او در قالب داستان در دسترس علاقه‌مندان است، در سفر به شهرهایی چون یزد، کرمان، اسالم، جزیره خارگ و زادگاه جلال ـ اورازان ـ با الهام از سبک سفرنامه‌نویسی این نویسنده نامدار دست به تک‌نگاری‌های کوتاه و خواندنی زده که بخش سوم این سفرها از شنبه به صورت متوالی در خبرگزاری مهر منتشر می‌شود.

او در سومین سفر خود به جزیره خارگ، سعی کرده همزمانی و همزبانی سفر و قلم جلال پس از 52 سال را یک بار دیگر تجربه کند که از شنبه در 10 قسمت با درج عکس‌های نویسنده در پی هم منتشر می‌شود. اینک بخش سوم این سفرنامه:

ناهار خورده نخورده چرتی کوتاه زدیم و برای دیدن سکوهای نفتی دریایی رفتیم سمت اسکله. کشتی کوچک یا به عبارتی قایق بزرگی قرار بود ببردمان روی سکوهای نفتی تا فرآیند حفاری چاه‌ها را ببینیم و این برای ما که تا قبل از این فقط قایق‌های موتوری ماهیگیران شمالی را سوار شده بودیم، تنوع جالبی محسوب می‌شد. تنوع هم از اینجا شروع شد که سه ساعت منتظر ماندیم تا قایق راه بیفتد و جالب‌تر اینکه سه ساعت هم قایق در راه بود تا برسد به سکوی مورد نظر. همیشه فکر می‌کردم مسافرت با کشتی بسیار هیجان‌انگیز است، ولی واقعیت این است که هیچ قایق و کشتی در دریا ارزش بیش از نیم ساعت را ندارد. دلیلش هم روشن است، چون با طی مسافت هیچ تغییری در منظره اطراف به وجود نمی‌آید. فقط آب است و‌ آب و صدای کشتی که کمی بعد از حرکت از یکنواختی کلافه‌ات می‌کند.

کنار ساحل مرغ دریایی ندیدیم و دلیلش را هم نتوانستیم از کارگران فلیپینی قایق بپرسیم. تعدادی عروس دریایی مرده دیدیم کنار اسکله که مال کثیفی آب اسکله بود و خوب عروس دریایی خودش باید عقلش بکشد و اینجا نیاید. کارگر فلیپینی هم که زبانش خیلی پیچیده‌تر از این حرف‌ها بود که بتوانیم ارتباط کلامی با او برقرار کنیم، فهمیده بود ما مثل مسافران همیشگی که با بی حوصلگی می‌آیند و می‌نشینند تا 14 روز بروند روی دریا نیستیم و با کنجکاوی جاهای مختلف قایق را دید می‌زنیم. رفت روی سقف اتاقک و تکه‌های ماهی‌های صید شده‌اش را که زیر آفتاب پهن کرده بود تا خشک شود، جمع کرد.

داخل اتاقک قایق حدود 80 صندلی وجود داشت، برای 80 مسافر و تلویزیونی کوچک داشت یک فیلم بزن بزن و تخیلی ‌هالیوودی پخش می‌کرد تا ما حوصله‌مان مثلا سر نرود.

بالاخره بعد از کلی معطلی راه افتادیم سمت سکوی ابوذر که 79 مایل تا آنجا راه بود، راه که چه عرض کنم، 79 مایل دریا بود. غروب آفتاب را در افق خلیج فارس دیدیم و چاه‌های نفتی که سر راهمان بودند. از کنارشان گذشتیم و در تاریکی شب فقط گاهی نورهای کم رمقی در دوردست دیده می‌شد و ما دیگر جهت‌های جغرافیایی را گم کرده بودیم.

بعد از حدود 3 ساعت سرعت قایق کم شد و از همین موضوع فهمیدیم رسیده‌ایم جایی. از اتاقک قایق بیرون آمدیم و در برابر خودمان اژدهایی عظیم از لوله‌های پیچیده در هم دیدیم که در نور لامپ‌ها و مهم‌تر از آن در نور فلر خودش نمایان بود. آتش فلر هم همان آتش دهان اژدها بود که زبانه می‌کشید و دریا را روشن می‌کرد.

قایق به آرامی پهلو گرفت و ما هم از روی همان لوله‌ها و پله‌های سکو بالا رفتیم تا رسیدیم به اتاق‌های ستاد. عده‌ای در اتاق تلویزیون نشسته بودند و کانال‌ها را بالا و پایین می‌کردند. نماز خواندیم و رفتیم برای شام. مثل ندید بدیدها افتادیم داخل غذا و تا توانستیم خوردیم. حرص معطلی را سر غذا‌ها در آوردیم. بعد از غذا هم بستنی خوردیم که همانجا درست کرده بودند.

آشپزخانه سکوها فعال هستند و مواد غذایی تازه را خوب طبخ می‌کنند تا کارکنان از این ناحیه دیگر احساس نارضایتی نداشته باشند. شام که از گلویمان رفت پایین، عکاس‌ها نیست شدند میان لوله‌ها و داخل سکو و ما هم نشستیم پای صحبت رئیس سکو.

سکوها جاهای بامزهای بودند. حدود صد نفر آدم دو هفته تمام را باید در توده‌ای از فولاد و آهن بگذرانند و در تمام این مدت روی چاه نفت هستند. چاه‌هایی که حکم بمب را دارد. کوچکترین اشتباهی می‌تواند سکو را بفرستد آسمان هفتم. بنابراین تمام صد نفر باید چهارچشمی مواظب کارشان باشند. هرچند اتفاق ناگوار کم پیش آمده، ولی استرس و شرایط کاری دست از سر کارکنان بر نمی‌دارد. بالای سرشان همیشه آفتاب و مهتاب است و پایین پایشان همیشه دریا و‌ آنها 14 روز تمام پایشان را روی زمین سفت نمی‌گذارند. هرچند وضع غذا روی سکوها خوب است، ولی غذای خوب دل خوش می‌خواهد که این دل معمولاً سر سفره و همراه خانواده خوش می‌شود. معروف است بین کارکنان سکوها که بچه‌هایشان که به دنیا می‌آیند تا چند ماهگی با پدرانشان غریبگی می‌کنند.

من کارخانه‌های زیادی را دیده‌ام؛ ایران خودرو، مگا موتور، عسلویه، پتروشیمی ماهشهر و ... ولی باید اعتراف کرد هیچ جا کارگرها و متخصصانش مثل این سکوها روی کارشان متمرکز نبودند و البته طبعیت کار هم به خودی خود این تمرکز را می‌طلبد. یادمان باشد چاه‌های نفت زیر این سکوها هر لحظه در حال انتقال نفت هستند. به نظرم هر کسی که ادعا کرد شغلش سخت است را باید چند روزی برد روی سکوی نفتی.

دکل ابوذر بیش از 3 دهه است که فعالیت می‌کند. یعنی این غول آهنی بیش از 30 سال است نفت خام از عمق حدود 2500 متری کف دریا می‌مکد و می‌فرستد برای عملیات‌های بعدی و نکته متفاوتش با بقیه سکوها هم این است که 14 چاهش هم از ابتدا با زاویه و مورب حفر شده‌اند. تکنیک‌های جدید حفر چاه دیگر این طور نیست. چاه را عمودی می‌کنند و از عمق معینی در جهتی مشخص زاویه‌دار می‌کنند. برای توسعه چاه‌های مورب سکوی ابوذر دکل‌های حفاری هم باید به اندازه زاویه چاه بچرخد و کار کند.

بازدید و مصاحبه ما که تمام شد، مسئول روابط عمومی مودبانه از رئیس سکو خواست تا او هم برود و تست اعتیاد بدهد. هیچ تبعیضی در این مورد وجود ندارد!

این مسئول روابط عمومی می‌گفت فقط اعلام انجام تست اعتیاد در هر سازمانی 50 درصد اعتیاد را کم می‌کند. چون خیلی‌ها تفننی معتادند. آنها بدون اطلاع قبلی 16000 نفر پرسنل شرکتشان را مداوماً تست می‌کنند؛ آن هم با 5 نفر نیرو. یعنی ما با حدود 5000 نفر نیرو می‌توانیم 16 میلیون جمعیت فعالمان را همیشه تست بگیریم. مسئول روابط عمومی می‌گفت البته همیشه مقاومت‌های جدی‌ای با این کار وجود دارد و دلیلش هم روشن است، دامن بعضی‌ها هم آلوده است!

ادامه دارد ...

کد خبر 1672169

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • داده پرداز فناوران سورنا GB ۲۲:۳۲ - ۱۴۰۱/۱۲/۰۳
      0 0
      خداقوت به همه عزیزان سکوهای نفتی و فراساحل
    • احسان IR ۱۰:۲۹ - ۱۴۰۲/۰۵/۳۰
      0 0
      افتخار میکنم به دریادلان سکو کار کشورم