به گزارش خبرنگار مهر، نشست «تعاملات فلسفی ایران و یونان» با محوریت بررسی «دگرگونی بنیادی فلسفه یونانی در برخورد با شیوه اسلامی» اثر پروفسور جواد فلاطوری سه شنبه ۲۸ دی ماه با حضور سعید بینای مطلق، استاد فلسفه دانشگاه اصفهان، منوچهر صدوقی سُها، مدرس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و نصرالله حکمت، استاد فلسفه دانشگاه شهید بهشتی در پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری برگزار شد.
رضا ماحوزی در ابتدای این نشست توضیحاتی درباره چرایی برگزاری این نشست ارائه کرد و گفت: تمام تاریخ تمدن متاثر از یونان و پس از آن بوده است اما بحث سر سهم این اثرگذاری است. پروفسور فلاطوری در کتاب «دگرگونی بنیادی فلسفه یونانی در برخورد با شیوه اسلامی» به این موضوع پرداخته و نشست امروز نیز این کتاب را بررسی میکند.
وی در ادامه گفت: ماهیت فلسفه اسلامی ضرورت تشکیل این جلسه است که آیا ما اساساً فلسفهای داشتهایم یا خیر؟ این کتاب به نظر میآید بتواند نقطه آغازی باشد. بر اساس سخن فلاطوری در این کتاب فلسفه اسلامی دو مرحله دارد؛ در مرحله اولیه فلسفه اسلامی روح نو افلاطونی دارد و حرف جدیدی برای گفتن ندارد و عمده مطالبی که در این دوره بیان میشود تحت تاثیر اندیشه نو افلاطونی است اما در دوره ابن رشد این بنیادها مورد بازنگری قرار میگیرد و موجی ایجاد میشود. از نظر فلاطوری در فلسفه اسلامی اولیه بنا به خوانش آلمانیها که فلاطوری میخواهد آن را رد کند، ما چیزی به نام فلسفه اسلامی نداریم.
منوچهر صدوقی سها سخنرانی خود را ابتدا با اشاره به اشکالی در کتاب فلاطوری آغاز کرد و گفت: اولین اشکال به عنوان این کتاب است چرا که آنچه که ابتدائا به ذهن متبادر می شود این است که فلسفه یونان در یونان متاثر شده است. در صورتی که نویسنده می خواهد بگوید این فلسفه در اسلام دگرگون شده است.
وی در ادامه در پاسخ به این سوال که تعاملات فلسفه یونان با فلسفه اسلامی در چیست گفت: ما سه مسئله در تاریخ فلسفه مشاهده می کنیم. یکی اینکه می گویند فلسفه اسلامی با ابن رشد تمام شده است. دوم اینکه فلسفه اسلامی همان فلسفه یونانی است که از سمت راست نوشته می شود. سوم اینکه اگر فلسفه اسلامی وجود داشته باشد، چون مستند به دین است پس کلام است و فلسفه نیست. هر سه مورد این محتوا واهی و دروغ هستند.
سها در ادامه گفت: درباره اینکه فلسفه اسلامی با ابن رشد تمام شده است، این غلط است و این را به این دلیل می گویند چون ابن رشد شارح ارسطو است و همچنین چون صرفا عقلانی بوده او را فیلسوف دانسته اند. در صورتی که فلسفه اسلامی با ابن رشد تولد می یابد و اگر با ابن رشد تمام می شد پس همه این سلسله های فیلسوف های بعد از او به چه معنا است؟ تا جایی که من می توانم شجره استادان خودم را تا ابن رشد بکشم.
وی در ادامه تصریح کرد: بحث دوم هم یک مغالطه است مگر نباید استدلالیات در تحلیل منتهی به بدیهیات بشود پس فلسفه اسمی خودش ناعقلانی است. درست است که فلسفه اسلامی مستند به دین است اما دین خودش عقلانی است پس اگر ما دستگاه فلسفی مستند به دین ایجاد بکنیم نتیجتا عقلانی است.
وی با اشاره به اینکه فلسفه اسلامی منتهی به سه دستگاه است و اینکه این دستگاه هیچ کدام اسلامی نیستند گفت: منکر آن نیستم که کتاب جواهر الانواع یونانی است. فلسفه هم یونانی است اما اسلامیزه شده است. اما بنده فکر می کنم که این هم فلسفه اسلامی نیست. ما اگر بتوانیم از خود قرآن مبادی ای را استخراج کنیم و یک دستگاه بسازیم آن را می توانیم فلسفه اسلامی نامگذاری کنیم.
سها افزود: این هر سه دستگاه هر سه فلسفه اند و فلسفه هم موضوع اش وجود است. نتیجتا فلسفه ما هم موضوع اش وجود است و مسائل و اختلاف اساسی روی مبادی است که به نظر من مبادی اسلامی بسیار بالاتر و گسترده تر از عقل است.
سها در ادامه با اشاره به ادعای فلاطوری در اینکه این کتاب نخستین اثری است که به بحث استقلال فلسفه اسلامی از فلسفه یونانی می پردازد گفت: قطعا اینگونه نیست و این اثر هم از لحاظ زمانی و هم از لحاظ دستگاهی در این زمینه نخستین اثر نیست و اصلا دستگاه نمی سازد بلکه چند مسئله را بیان می کند. اما برترین حسن این کتاب در این است که موتوری است که می تواند افراد را به کار بیاندازد و از این لحاظ قابل تقدیر است.
نظر شما