به گزارش مهر ، منتقد در آغاز نوشتار خود آورده است : اين واقعيت كه هر بار كه يك ترس را تجربه مي كنيم ، آن ترس عادي نميشود و بار ديگر هم در اثر چنين تجربه اي باز هم خواهيم ترسيد، در كتاب " اردوي تابستاني " يكي از 9 كتاب " تالار وحشت " به خوبي قابل درك است . صحنه هاي ترسناك كتاب ، همه شان، بارها و بارها در فيلم ها و داستانها تكرار شده اند، اما باز هم وقتي ما مي خوانيم : " و ناگهان پشت ساق پايم احساس قلقلك كردم و سپس احساس اين كه چيزي دارد به دور پايم مي پيچد به من دست داد " (ص 15) باز هم ترس از مار وجود ما را فرا مي گيرد ، خصوصا اگر با راوي همذات پنداري كرده باشيم .
" آر. ال. استاين " در داستانهاي اين مجموعه زاويه ديد اول شخص را برگزيده تا مخاطب خود، به ويژه مخاطب نوجوانش را سريعتر با ماجراهاي ترسناكش درگير كند . قاعدتا من راوي بايد همان قهرمان داستان هم باشد ، اما اغلب قهرماني در اين داستانها وجود ندارد.
راوي به همراه ساير شخصيت ها در دايره سرنوشت قرار مي گيرد و اين سرنوشت محتوم ، آنها را هر سمتي كه مي خواهد ، پيش مي برد. در ديگر آثار استاين در اين مجموعه ، هيولاهايي براي ترساندن گنجانده شدهاند اما در اين اثر، هيولايي وجود ندارد و آنچه شخصيت ها را مي ترساند اتفاقاتي است كه از منبعي نامعلوم سر ميزند . همين ويژگي ، اردوي تابستاني را به اثري قابل قبول تر و اثربخش تر تبديل كرده است ، چرا كه اغلب ، باورپذيري هيولا بعد از تكرار آن در رسانه ها سخت مي شود . كم كم هيولاها به پديده هايي سرگرم كننده تبديل ميشوند و ماهيت اصلي خود را از دست مي دهند .
نمونه غيرقبال قبول هيولاها در مجموعه تالار وحشت، ارواج و اشباح كتاب " جيغ " است . در كتاب " جيغ " بر خلاف " اردوي تابستاني " كه در اردو و سفري معمولي اتفاق مي افتد ، ارواح و اشباح دست به بازي هايي مي زنند كه عموما آشنا و تكراري اند و گاهي آن قدر غيرمنطقي كه به جاي ترسيدن و باوركردن ، احتمالا خواننده فقط لبخند تمسخرآميزي بر لب خواهد آورد . البته فرهنگ ما نيز در اين ناباوري بي تاثير نيست ، چرا كه ارواح در ديدگاه ما موجودات مقدسي هستند و نمي توانيم قبول كنيم بوي گند بدهند و در كمدها زنداني شده باشند. از اين نظر " اردوي تابستاني " جلوه و رنگ و بوي كاملا ملموسي دارد ، به ويژه كه ترس جاري در آن ترسي امروزي نيز هست. اين ترس امكسوفوبيا يا ترس از مسافرت است.
معمولا ترس ، وقتي كاملتر خودش را نشان مي دهد كه بتوان به گذشته رجوع كرد ؛ اما در آمريكا هيچ ساختماني بيشتر از 500 سال قدمت ندارد كه نويسنده از آن براي خلق فضايي ترسناك استفاده كند |
نكته ديگر در كتاب " اردوي تابستاني " به اين موضوع برمي گردد كه اين اثر، يك اثر آمريكايي است . معمولا ترس ، وقتي كامل تر خودش را نشان مي دهد كه بتوان به گذشته رجوع كرد ؛ به آثار باستاني، غارهاي كهن، معابد و .... اما در آمريكا هيچ ساختماني بيشتر از 500 سال قدمت ندارد كه نويسنده از آن براي خلق فضايي ترسناك استفاده كند.
در اينجا استاين خواسته يا ناخواسته دست به ترفند جالبي مي زند و مركزيت ترس را در اثر خود طبيعت آمريكا و ارواح سرخپوستان قرار مي دهد كه هنوز بر طبل هاي خود مي كوبند و اداره قسمتي از طبيعت را بر عهده دارند . از اين ارواح شايد بشود به هيولاي اثر تعبير كرد؛ اما اين هيولاها موجود شر و مطلقا سياهي نيستند كه تنها در پي نابود كردن ما باشند ، بلكه بنا به ذات خود رأفتي هم دارند كه در نهايت باعث نجات نوجوانان داستان ميشود.
يكي از اشكال ترس ، ترس از كمال و شگفتي است . قدرت و برتري يك موجود بر انسان ، آن را ترسناك مي كند و انسان هميشه از اين كه زير قيد موجودات ديگري قرار بگيرد، مي ترسد. در اينجا قدرت و كمال موجب ترس مي شود و در كتاب " اردوي تابستاني " اين قدرت ، بي اندازه به ارواح سرخ پوستان اهدا شده است.
آنها ميتوانند كمكت كنند؛ تو را به خواب فرو ببرند؛ تو را بكشند؛ برايت غذا آماده كنند يا تو را نجات دهند. تقريباً همه چيز تو در آبشار ممنوعه به دست آنهاست و اين استيلاي قدرت سبب ترس نوجوانان داستان و به تبع آنها خواننده ميشود.
هنگامي كه در صدد خريد مجموعه كتاب هاي " تالار وحشت " برآمدم، متوجه شدم كه چاپ آن در بعضي كتابفروشي ها به پايان رسيده است و با كمي اين در و آن در زدن بالاخره توانستم چندتايي از آنها را بخرم . با وجود اين كه اين برخورد ، نمي تواند پايه اي علمي داشته باشد ، اما اجازه مي گيرم تا آن را دليلي بر اقبال نوجوانان از كتابهاي " تالار وحشت " بدانم . نوجواني دوراني همراه با سركشي ، ذهني درگير و مملو از سئوالات آزاردهنده ، ترس از رويارويي با آينده و تصميم گيري است .
مهدي طهوري - شاعر نوجوانان
---------------------------
نوجوان در مجموعه " تالار وحشت " مي تواند با ترسيدن كمي تفريح كند و ذهن، خود را از واقعيت هاي تلخ اطرافش براي مدتي نجات بدهد . در ميان اين كتابها، او مي تواند به خوبي با كتاب " اردوي تابستاني " همذات پنداري كند و از فضاي ملموس واقعي آن كه آميخته با رگه هايي از رؤياست، لذت ببرد .
از طرف ديگر نوجوان قدرتهاي فوق انساني و فناناپذير را باور مي كند و در جذبه جادويي و ترسناك آنها محو مي شود . او با خواندن داستانهاي ترسناك به اين نتيجه مي رسد كه هر كاري امكان پذير و هر آرزويي دست يافتني است . به ويژه آن كه قدرت مافوق بشري هيولاها هم باعث نمي شود كه قهرمان نيك داستان نجات نيابد و همواره كار به خوبي و خوشي به پايان مي رسد.
يكي ديگر از وجوه بسيار جذاب داستان هاي ترسناك براي نوجوانان، تنهايي است. در اين داستانها، هم هيولا و هم قهرمان داستان اغلب تنها هستند و اغلب وحشت ، جايي به منتهاي خود ميرسد كه احساس تنهايي به صريح ترين شكل خودش را نمايان ميكند. در داستان " جيغ " ، راوي آن قدر تنها مي شود كه ديگر حتي نمي تواند جمله اي با اطرافيان خود در ميان بگذارد كه آنها آن را باور كنند و در " اردوي تابستاني " مربي پنج نوجوان آنها را تنها مي گذارد . آنها تنها و سرگردانند و حتي نمي توانند به خوبي با هم ارتباط بگيرند.
نكته ديگر اين كه در ژانر وحشت ، آشنايي زدايي عميقي از واقعيت شكل مي گيرد و اين آشنايي زدايي گاهي چنان حيرت انگيز است كه باعث شناخت بيشتر واقعيت مي شود. هنگامي كه آشنايي از هستي رخت بر مي بندد ، ذات آن از بديهي بودن فاصله ميگيرد و جوهر عميق آن مي درخشد. خواننده ژانر وحشت يك لحظه در مي يابد كه موقعيت پايدارجهان ـ دست كم در تخيل ـ هر لحظه ممكن است چنان ناپايدار و اسفناك شود كه هيچ راه گريزي نباشد ، و اين تصور او را نسبت به آنچه دارد و هست ، هر چند كم ، اميدوارتر مي كند.
اين موضوع در نوجواني نمايان تر است. نوجواني سالهاي دستيابي به هويت است ، ضمن آنكه نوجوان در اين دستيابي به هويت ، معمولا نسبت به جايگاه خود نيز معترض است . در چنين شرايطي ژانر وحشت مي تواند به او بياموزد كه فروپاشي محتمل است . البته همين ويژگي ژانر وحشت بسياري را برانگيخته تا به مقابله با آن برآيند و نسبت به نا امني ذهني نوجوانان در مقابل خواندن چنين كتابهايي هشدار بدهند .
نظر شما