به گزارش خبرگزاری مهر ، محقق و اندیشمند علوم سیاسی و روابط بین الملل باید تحمل وجود معیارهای متفاوت استنباط را که برای پژوهش درابعاد مختلف مطرح می شود، داشته باشد. قانع نبودن محقق به درک وتحلیلی که ازمسائل بین المللی دارد وحساس بودن به همه تحولات نوین و بازسازی ذهن واندیشه با توجه به گذشت زمان، از ضرورت های پژوهش دراین حوزه است.
پرسش در روابط بین الملل باید صبغه ای سیاسی فرا ملی داشته باشد. شناخت همیشه به دلیل هدف یا اهدافی است و بدین ترتیب، شکلی که پرسش ها به خود می گیرند، عامل مهمی در چگونگی استفاده از پاسخ ها است. آنچه به طور خاص از این نظر اهمیت دارد این است که چه چیزی را باید مورد کاوش و سئوال قرار داد؛ محقق به طور همزمان نمی تواند همه چیز را به مشکل تبدیل کند و مورد تحقیق قرار دهد.
بزرگ کردن آگاهانه جنبه ای از واقعیت های در دسترس و تاکید بر عامل بودن آن، باعث می گردد که پژوهش هدفمند و منظم گردد. اگر پژوهشگر قصد بررسی همه موضوعات را در یک پروسه تحقیقاتی داشته باشد، به طور قطع با توجه به گستردگی و پیچیدگی موضوعات نمی تواند به نتیجه ای مفید و موثر دست یابد.
آنچه اینجا مطرح است جزء نگری و ریز بینی در موضوع، گستره و عوامل در دست بررسی است؛ این مسئله با کامل بودن، دقیق بودن و چند بعدی بودن کاوش تضادی ندارد. این دو مسئله با هم متفاوت هستند.
یکی ازمشکلات پژوهش سیاسی درایران به خصوص دربعد تئوریک آن است که همه چیز با هم و به صورت کلی مورد بررسی قرار می گیرد و از ریز بینی و محدود بودن موضوع از نظر زمانی وگسترده و حادث شدن خبری نیست.
در خیلی از مواقع دانشجویان این رشته با اینکه در مراحل ابتدایی تحصیل هستند موضوعات خیلی وسیع در پژوهش های خویش پیگیری می کنند که نتیجه ای جز ابهام، کلی گویی و پراکندگی به بار نمی آید.
پژوهش در روابط بین الملل باید با هدفمندی خاص، روش خاص، واقع گرایی، محدوده گستره موضوعی تعریف شده و کاربرد گرایی صورت گیرد. برخی از مفاهیم کلیدی هستند که هیچ گاه در این حوزه نباید فراموش شوند؛ دولت ، منافع ملی، اهداف ملی، امنیت ملی، قدرت و سرشت آن، اتحاد و ائتلاف وتضاد و دشمنی این مفاهیم اساسی هستند.
روابط بین المللی ترکیبی از قدرت و منافع ملی در سطح خرد وکلان است که به روش های گوناگون اعمال می شود و در حالت های مختلف به صورت فردی و جمعی به کار گرفته می شود.
پژوهشگران باید در نظر داشته باشند که دولت ها در نظام های سیاسی داخلی کارکردهای متفاوتی دارد؛ برخی به امر دفاع می پردازند، برخی با امور رفاهی سرو کار دارن و برخی دیگر رشد اقتصادی را بر عهده دارند، در نظام بین الملل، همه دولت ها کارکرد واحدی دارند که آن یعنی نظم داخلی و دفاع خارجی از منافع و امنیت ملی است. بنابراین واحدهایی مشابه هستند. تفاوت دولت ها در توانمندیها و سایر خصوصیات است، اما تفاوت کارکردی ندارند.
یکی دیگر از مباحث دراین حوزه، توزیع توانمندی ها براساس قدرت مادی، خصوصا اقتصادی و نظامی است. در نظام بین الملل دولت هایی هستند که سهم بسیار چشمگیری از منابع قدرت را در اختیار دارند و برخی دیگر در جایگاه ضعیفی هستند اما از آنجا که آثارش ثابت است و تفکیک کارکردی کنار گذاشته شده، این جنبه است که تفاوت در ساختار بین المللی را به وجود می آورد و از این طریق باعث تفاوت دربرآیندها می شود. اگرچه توزیع توانمندی ها مجموعه ای ازخصوصیات سطح واحد است اما خصوصیتی متعلق به نظام در کل است که آثار آنرا نمی توان به سطح واح تقلیل داد.
منظور از ارائه بحث مذکور این است که پژوهشگران این حوزه به نکات کلیدی توجه کنند و خود را از کلی گویی رها کنند و دقت علمی را با حساسیت کاربردی همراه کنند.
نظر شما