خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: بازار ایجاد چالش در فضای مجازی ایران این روزها گرمگرم است. کاربران فضای مجازی هنوز تصاویر ریختن سطلهاپر از آب و یخ روی سر را که در سالهای نه چندان دور در فضای مجازی باب شده بود را فراموش نکردهاند و یا این روزها چالش دهسال قبل را که در آن کاربران تصویری از ده سال پیش خود را در فضای مجازی به اشتراک میگذارند.
در مقابل اما نسخهای ایرانی از این دست رویدادها که از قضا صرفا جنبه حضور و فعالیت در فضای مجازی ندارد نیز با عنوان «پویش» یا همان «کمپین» هم در سالهای اخیر در فضای مجازی باب شده است که در آن برگزار کننده به دنبال جلب مشارکت عمومی برای اقدامی اجتماعی و یا فرهنگی است که البته در این میان سهم فرهنگ کمتر از سایر بخشها بوده است.
به تازگی محمد جواد آذری جهرمی وزیر ارتباطات و فنآوری اطلاعات نیز به جمع برگزار کنندگان پویش در فضای مجازی داخل کشور پرداخته است و در صفحه شخصی خود در توئیتر خبر از برگزاری پویش و یا به تعبیر دیگری که او به کار برده است «کمپینی» با محوریت کتابخوانی داده است که قرار است به حمایت از نویسندگان و توسعه کتابخوانی با هدف کمک به خلق آینده روشن برای جامعه ایران پرداخته است.
این کمپین جدای از اینکه دعوت به ارائه پیشنهادات مردمی برای ادامه یافتن ارائه میدهد، پس از انتشار فراخوان برپایی خود در فضای مجازی با استقبال و البته واکنشهای متفاوتی روبرو میشود تا جایی که در بیش از ۱۴۰۰ کامنت منتشر شده بر این خبر در صفحه آقا وزیر با واکنشهای متفاوتی نیز روبرو میشود. از گرفتن ایرادات املایی و انشایی در متن تا پیشنهاد برای مقابله با توسعه و رونق عجیب آثار ترجمه. از اعتراض به اینکه چرا آقای وزیر به جای مساله فیلترینگ و توسعه شبکه اینترنت به حوزه غیر کاری خود وارد شده است تا اعتراض به قیمت کتاب و ممیزی کتاب و اعلام نمایشی بودن چنین حرکتهایی.
با این همه آذری جهرمی دومین گام خود را ادامه مسیر این کمپین، اقدام به برپایی چند نظرسنجی در صفحه شخصی خود در توییتر کرده است. اولین نظرخواهی آقای وزیر با موضوع حقالسهم (حقالتالیف)نویسنده از انتشار کتاب منتشر شده است که گزینههای آن عبارتند از بیشتر از پنجاه درصد، بین ۲۵ تا ۵۰ درصد و کمتر از ده درصد است.
جدای از اینکه عرف رایج در بازار حقالتالیف و حقالترجمه(بین ۱۰ تا ۱۷ درصد) در این گزارهها درج نشده است اما نتایج جالبی از این نظرخواهی حاصل شده است. از بین بیش از ۶ هزار نفری که در این نظرخواهی مشارکت کردهاند، ۳۰ درصد به حقالسهم مولف به اندازه کمتر از ده درصد و ۳۰ درصد نیز بین ۲۵ تا ۵۰ درصد و البته ۲۸ درصد نیز به بالای ۵۰ درصد رای دادهاند. نتیجه این رایگیری در همان نگاه نخست و بر مبنای جامعهای آماری از فعالان فضای مجازی نشان از نوعی بیاطلاعی عمومی از فرآیند تجاری و اقتصادی نشر در ایران و آنجه منجر به فروش کتاب و چرخه مالی آن میشود دارد که از قضا در سطرهای نخست نخستین پیغام آقای وزیر مبنی بر اینکه حضور بیش از اندازه در فضای مجازی مانع از مطالعه و کسب اطلاعات دقیق شده است، قابل مشاهده است.
این کمپین اما در سومین پیغام خود تا زمان انتشار این گزارش و در قالب یک نظرسنجی دیگر از مخاطبان خود خواسته است تا درباره علت کمبود مطالعه در کشور اظهار نظر کنند و برای پاسخگویی آنها موضوعاتی چون نبود وقت مناسب، نبود علاقه و نبود توان مالی برای این مساله را انتخاب کرده است.
این نظرخواهی که در آن نزدیک به۲۰ هزار نفر شرکت کرده و رای دادهاند به این نتیجه رسیده است که ۳۲ درصد از شرکت کنندگان نداشتن توان مالی خرید کتاب را علت نداتشن مطالعه معرفی کردهاند و ۲۵ درصد نیز نداشتن وقت کافی را علت مطالعه نکردن اعلام کردهاند. ۱۳ درصد اعلام کردهاند که علاقهای به مطالعه ندارند و ۳۰ درصد نیز اعلام کردند که به جای نظر دادن در این زمینه ترجیح میدهند تا نظرات دیگران را در این باره مشاهده کنند.
از میان بیش از ۹۹ هزار بازدیدکننده صفحه شخصی آقای وزیر در توئیتر چیزی نزدیک به ۲۰ هزار نفر که تقریبا معادل یک پنجم آنها را شامل میشود در آخرین نظر سنجی وی شرکت کردهاند و در واقع پست این نظر سنجی را دیده و به آن واکنش نشان دادهاند و به طور تقریبی معادل جمعیتی که در این نظرخواهی نداشتن بنیه مالی را عامل مطالعه نکردن معرفی کردند، با جمعیتی روبرو هستیم که برای مطالعه نکردن دلیلی ندارند و این بیدلیلی را شاید بتوان به بیتفاوتی نسبت به مطالعه تفسیر کرد.
ریشه بیتفاوتی در ساختار فعلی اجتماعی ایران نیز بیش از هر چیز به این طرز تلقی بازمیگردد که جامعه ایرانی بر بنای ساختاری بروکراتیک و نظام اجتماعی حاکم شده بر ایران، به دنبال دریافت سود و زیان ملموس در فعالیتهای اجتماعی خود است و کتابخوانی و مطالعه در این میان وضعیتی مبهم برای او دارد. از سویی پیشینهای تاریخی و فرهنگی به او میگوید که مطالعه و کسب دانش از فضائل زیست اجتماعی اوست و از سوی دیگر حضور او در ماراتن حیات اجتماعی و رویارویی او با انبوه مشکلات ریز و درشت اقتصادی و اجتماعی مجالی برای کسب سود حتی از نوع معنوی آن برای مطالعه برایش باقی نمیگذارد و در چنین موقعیتی است که او در مقابل یک حقیقت تاریخی و یک واقعیت اجتماعی منفعل باقی میماند.
بیاعتنایی عمومی به موضوع کتاب و مطالعه در ایران و نگاه تجاری مبتنی بر دریافت سود ملموس از مطالعه رفته رفته در حال تبدیل شدن به یک اپیدمی است. پژوهشهای دانشگاهی و مشاهدات عمومی از نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران نیز حاکی از آن است که با وجود اختصاص بیشترین فضا به ناشران عمومی در این رویداد بزرگ، بیشترین میزان خرید کتاب در بخشهای دانشگاهی و کمک آموزشی نمایشگاه صورت میپذیرد و نیز نگاهی به برخی آثار پرفروش در زمینه موفقیت و یا کسب درآمد که ناشی از سیطره نگاه سود و ضرر و نه توسعه عمومی فرهنگی بر ذهنیت کتابخوانان ایرانی است این مساله را تاکید میکند.
آمارهای منتشر شده از نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران حاکی از اختصاص بیش از ۳۰ درصد فروش نمایشگاه به بخش کتابهای دانشگاهی دارد که تقریبا دو برابر بخش عمومی است و البته باید به بخش دانشگاهی بخش پررونق کتابهای کمک آموزشی را نیز افزود و بر سیطره این دست آثار بر ذهن و روان کتابخوانان ایرانی صحه گذاشت.
در کنار این مساله رونق بیش از اندازه آثار ترجمه در بازار کتاب را که حتی تغییر سامانه پرداخت یارانه به این آثار در طرحهای حمایتی فصلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز نتوانسته در آن تغییر قابل توجهی ایجاد کند را نیز باید به عنوان یک بحران هویتی و اجتماعی در جامعه کتابخوان ایرانی مورد توجه قرار داد. اینکه چرا با وجود اذعان بسیاری از منتقدان و نویسندگان بر اینکه بسیاری از آثار ترجمه و منتشر شده در ایران محتوا و اندیشه قابل توجهی برای مخاطب خود ندارند، مورد استقبال بیشتری نسبت به آثار تالیفی قرار میگیرند خبر از وجود یک اتفاق جامعهشناختی در بطن نسل جوان و حتی میانسال ایرانی در زمینه دریافت باورها و ایجاد ساختارهای ذهنی از کانال کتاب و مطالعه میدهد که نیاز به توجه و دقت نظر دارد.
حالا شاید بتوان بر این مبنا پاسخی برای نخستین توئیت آقای وزیر متصور بود. توئیتی که از مخاطبان خود میخواست تا پیشنهاداتی را برای کمپین او در جهت رونق کتابخوانی ارائه کرد. این پاسخ را شخص آقای وزیر و مشاوران و همه فعالان و همراهان او در این کمپین میتوانند از دل ساختارهای که مطالعه در ایران را مبدل و جلوهگر به امری کردهاند که باید سود مادی و ملموس عینی برای مخاطب خود به همراه داشته باشد، استخراج کنند. ساختارهایی که کتابهای یک بار مصرف کمدرسی و چند بار مصرف دانشگاهی را ارزشی فراتر از یک میراث ادبی و فرهنگی غیر درسی میبخشد. ساختارهایی که مطالعه را به دلیل و تهمت بیارزش بودن در ساختارهای اجتماعی و زیستی امروز امری تفننی و مایه تلف کردن وقت جلوه میدهند. پس شاید یک پاسخ و پیشنهاد مهم به این چنین کمپین به توانایی و برنامه آن برای تغییر این دیدگاهها باز گردد که باید منتظر ماند و عیارش را در محک عمل سنجید.
نظر شما