۲۶ تیر ۱۳۹۸، ۱۰:۰۴

حجت الاسلام مسیح بروجردی:

مردم بالفطره در مقابل ظلم ایستادگی می کنند

مردم بالفطره در مقابل ظلم ایستادگی می کنند

حجت الاسلام مسیح بروجردی گفت: کافی است رهبران جامعه، غفلت را از مردم بزدایند، مردم خودشان راه صحیح را طبق فطرت خود پیدا می کنند. آنها بالفطره در برابر ظلم و حاکمان ظلم ایستادگی می کنند.

به گزارش خبرنگار مهر، نشست «مبانی فلسفی اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)؛ مبحث فطرت» با سخنرانی حجت الاسلام مسیح بروجردی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. متن زیر گزیده ای از مباحث مطرح شده در این نشست است.

۱- در سال گذشته جلسه اول مبانی فلسفی اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) برگزار گردید و در آن جلسه به بحث «توحید» از مباحث خداشناسی اشاره شد و تاثیر آن در مسائلی مثل نه شرقی نه غربی، نفی اطاعت از غیر خدا، نفی تکبر حاکمان، جلوگیری از دروغ و ریاکاری و مسائل دیگری مطرح شد و حتی سرایت مبحث توحید به مباحث مربوط به نظام اسلامی به عنوان یک سازمان بیان گردید.

۲- در آن جلسه متذکر شدیم که مقصود از مبانی فلسفی، فلسفه سیاسی نیست بلکه فلسفه اسلامی است و بیان شد که دو مبحث فلسفه اسلامی در اندیشه سیاسی امام تاثیر اصلی دارد: توحید و فطرت و این جلسه درباره فطرت و نقش آن در اندیشه سیاسی امام توضیح داده می شود.

فطرت

۱- اصطلاح فطرت در فلسفه، کلام و تفسیر اسلامی به عنوان یک ویژگی ثابت و جهان شمول و غیرقابل تغییر در همه انسان ها ذکر شده است ولی در تبیین آن اختلافاتی وجود دارد.

۲- برخی «فطرت» را به مفاهیم از پیش نهاده شده در جان آدمیان می دانند و معتقدند انسان از همان ابتدای ولادت برخی مفاهیم و حتی گزاره هایی را همراه دارد. مهمترین این مفاهیم، مفهوم خداوند به عنوان خالق و حافظ انسان است و مهمترین این گزاره ها، استحاله اجتماع نقیضین است.

۳- گاهی مدنی بودن را به عنوان ویژگی عمومی انسان ها شمرده اند و مقصود ایشان تمایل انسان ها به استخدام دیگران برای رسیدن به منافع خود است.

۴- تفسیر امام از فطرت تحت تاثیر نظر مرحوم آیت الله العظمی شاه آبادی استاد عرفان ایشان بوده است و حضرت امام (ره) این نظریه را بسط داده و از آن بهره زیادی برده اند.

۵- طبق تفسیر ایشان، در انسان یک فطرت اصلی و یک فطرت تبعی وجود دارد. این دو فطرت به واسطه توجه انسان به معنویت است و از آن با عنوان «فطرت مخموره» یاد می کنند که خمیره انسان از این فطرت است.

۶- انسان به واسطه توجهی که مادیت دارد، کم کم فطرتش پوشیده می شود و نتایج دیگری از آن بروز می کند که به آن «فطرت محجوبه» گویند.

۷- مقصود از فطرت اصلی مخموره آن است که همه انسان ها عشق به کمال مطلق دارند و مقصود از فطرت تبعی مخموره آن است که از هر نقصی متنفر است. بر اساس این دو فطرت، انسان عاشق آن است که هر آنچه را کمال است به بیشترین مراتب آن دارا باشد و هیچ نقصی در آن نباشد.

۸- طبق این تفسیر انسان نه تنها می خواهد دارای همه صفات جمال و جلال الهی باشد بلکه می خواهد خدا باشد زیرا عاشق کمال مطلق است که دارای همه کمالات باشد و این ویژگی خداوند متعال است.

۹- بر اساس این تفسیر حضرت امام (ره) از آقای شاه آبادی نقل می کنند که در دعای سحر که مثلاً می خوانیم «اللهم انی اسالک من جمالک باجمله و کل جمالک جمیل. اللهم انی اسالک بجمالک کله…» چنین نیست که خداند را به جمالش قسم بدهیم تا بعداً در انتهای این دعا خواسته ای داشته باشیم بلکه مقصود از این دعا آن است که خدایا من جمال تو را درخواست می کنم و در هر قسمت از این دعا صفتی از صفات الهی را درخواست می کنیم. همینطور در ابتدای دعای کمیل «اللهم انی اسالک برحمتک التی وسعت کل شی و بقوتک التی قهرت بها کل شی و خضع لها کل شی»

۱۰- انسان دارای دو جنبه است: از یک سو توجه به معنویت و عالم بالا دارد و از سوی دیگر توجه به مادیت و عالم طبیعت دارد. فطرت مخموره مربوط به توجه انسان به عالم بالاست ولی چون از همان ابتدای کودکی با عالم طبیعت مرتبط بوده و تحت تأثیر آن است، فطرت او پوشیده می شود و به جای عشق به کمال مطلق اموری را از عالم طبیعت به عنوان کمال خویش ملاحظه می کند و به آن تمایل پیدا می کند. مثلاً آنکه علم را کمال می داند، عشق به آن پیدا می کند تا همه علوم را داشته باشد و آنکه قدرت را برای خود کمال می داند عاشق آن است که همه قدرت های جهان را تحت سیطره خود درآورد و آنکه ثروت را برای خود کمال می داند، عاشق آن است که همه دارایی های جهان را به دست آورد.

۱۱- در حقیقت فطرت افراد باعث عشق به کمال مطلق است و انسان خدا را می خواهد ولی به واسطه سیطره طبیعت بر قدرت تشخیص او، فطرت او محجوب می شود و خیال می کند واقعاً عاشق علم و قدرت و ثروت است. در حالی که واقعاً عاشق خداوند است. هرچه بیشتر انسان به دنیا توجه کند و از معنویت دور شود، بیشتر برای فطرت او حجاب ایجاد می گردد.

۱۲- هدف از بعثت انبیاء رفع حجاب ها و توجه دادن به حق تعالی است. مثلاً نماز و حج برای توجه دادن به حق تعالی بوده و روزه برای پرهیز از دنیا است.

۱۳- این توضیح نظریه فطرت بود، حضرت امام بر پایه این نظریه برهانی را برای اثبات حق تعالی و معاد و برخی از معارف اسلامی ترتیب داده اند و می فرمایند با کمک این برهان بسیاری از معارف را می توان اثبات کرد.

۱۴- همچنین ایشان بسیاری از مسائل اخلاقی را براساس فطرت تبیین کره اند و ملکات کمال را معشوق فطرت مخموره و ملکات نقص را معشوق فطرت محجوبه دانسته اند.

۱۵- حضرت امام مباحث فطرت را در جاهای مختلفی از کتب خود مطرح کرده اند ولی به طور خاص این بحث در حدیث یازدهم از «شرح چهل حدیث» و در بحث خیر و شر از «شرح حدیث جنود عقل و جهل» مطرح کرده اند.

تأثیر نظریه فطرت در اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)

۱- براساس توضیحاتی که داده شد، مشخص می شود بسیاری از مفاهیمی که در عالم سیاست مطرح است، با مسئله فطرت مرتبط می باشد. مفاهیمی مثل استقلال، آزادی، عدالت اموری هستند که هر کسی به آنها گرایش داشته و در مقابل، وابستگی و اختناق و ظلم مورد تنفر همگان است.

۲- مفاهیمی که در عمل سیاسی از اهمیت ویژه برخوردارند مثل دروغ، خشونت، تندروی، توطئه، در مقابل صداقت و مدارا و اعتدال و خیرخواهی از اموری هستند که فطرت تبعی واصلی به آنها تعلق می گیرد.

۳- نتیجه نظریه فطرت آن است که وقتی انسان ها خودشان به استقلال و آزادی تمایل دارند، لازم نیست حسن این امور و لزوم حفظ آن برای افراد بیان شود، کافی است به آنها توجه داده شود. به همین جهت در رفتار سیاسی حضرت امام این الگو به چشم می خورد که افراد را به این مفاهیم متوجه می کنند و به آنها اولویت می دهند. بنابراین کافی است رهبران جامعه، غفلت را از مردم بزدایند، مردم خودشان راه صحیح را طبق فطرت خود پیدا می کنند. آنها بالفطره در برابر ظلم و حاکمان ظلم ایستادگی می کنند و آزادی خود را مطالبه می کنند.

۴- طبق نظریه فطرت، حضرت امام توضیح می دهند که چگونه سیاستمداران برای کسب قدرت بیشتر تلاش می کنند و توطئه و برنامه ریزی می کنند. زیرا انسان دارای قوایی است که آنها تحت سیطره فطرت، تمایلات بی نهایت دارند. یکی از این قوا عبارت از قوه واهمه است که شیطنت و طلب ریاست و خدعه و نفاق و غیره همگی مربوط به این قوه است. این قوه طبق اقتضای فطرت تمایل دارد تا همه قدرت های جهان و سلطنت های عالم را به دست آورد. ممکن است در ابتدا چنین آرزویی نکند ولی به تدریج وقتی شخصی به ریاست رسید، تمایل به ریاست بیشتر در او نمایان می شود. پس فطرت که وسیله ای برای سعادت او بوده است، وسیله ای می شود برای شقاوت او. به دلیل محجوب بودن خطرات، آن سیاستمدار گمان می کند اگر سیاست جدیدی پیدا کند، به آرزوی خود رسیده است، در حالی که چنین نیست و او در نهاد خود تمایل دارد تا قدرت مطلق را داشته باشد و در واقع او طالب قدرت الهی است، ولی به آن توجه ندارد و گمان می کند قدرت های دنیایی پاسخگوی نیاز او است. حضرت امام می فرمایند: این خسران است که فطرت که سرمایه انسان برای سعادت است، در راه رسیدن به شقاوت به کار رود.

۵- بر اساس نظریه فطرت هر کسی متوجه می شود که عدالت خوب است. پس اگر بخواهد ظلمی کند، آن را در پرده عدالت می پیچد و پشت شعار عدالت مخفی می کند. هر کسی حتی اگر ظلم را در رفتار خود مشاهده نکند، ولی در رفتار دیگران آن را مشاهده می کند و می داند که مردم به عدالت تمایل داشته و از ظلم متنفرند. پس سیاستمداران حتی اگر ظلمی مرتکب شوند، آن را در لباس عدل انجام می دهند.

لازم است تذکر دهم که این یک بحث تجویزی نیست، مثل آنکه می گوید: بگویید ظلم بد است، ولی مرتکب شوید. بلکه یک بحث توصیفی است که حاکمان برای آنکه تمایل مردم را به خود حفظ کنند، حتی اگر ظلم کنند، می گویند که ظلم بد است و ما عادلانه رفتار می کنیم.

۶- طبق همین نظریه روشن می شود که چرا حضرت امام تذکر می دهند که انسان از ابتدا دیکتاتور یا طاغوتی نیست، بلکه کم کم و به تدریج چنین می شود، زیرا به تدریج قوای واهمه یا غضبیه یا شهویه انسان او را به سمت کمالات خیالی خود سوق می دهد.

۷- لازم است بار دیگر تأکید کنم بسیاری از خصائص اخلاقی که در عالم سیاست مطرح است، برای حضرت امام در پرتو فطرت معنی پیدا می کند مثل استقامت، صبر، خویشتن داری در عصبانیت، تصمیم گیری عجولانه، کبر، انتقام، زهد، مهربانی با دیگران و مدارا، طمأنینه و غیره.

در پایان جلسه قبل که پیرامون توحید افعالی و تأثیر آن در اندیشه سیاسی امام بود، تذکر داده شد که علم به توحید افعالی در رفتار انسان تأثیر نداشته، بلکه ایمان قلبی به آن مؤثر واقع می شود. بنابراین آنچه در فهم اندیشه امام دخالت دارد آن است که اندیشه سیاسی ایشان در پرتو ایمان ایشان به توحید افعالی و ایمان دیگران روشن می شود.

اما درباره مسئله فطرت، چنین نیست. به نظر ایشان فطرت در جامعه بشری به مقتضای خود عمل می کند و تمایلات انسان را شکل می دهد، خواه بداند یا نداند و خواه به آن ایمان داشته باشد یا خیر اما توجه به فطرت و دوگانگی جهت گیری انسان باعث می شود تا انسان بتواند به تدریج مسیر معنویت را طی کند.

کد خبر 4668167

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha