۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ۹:۵۰

در گفتگو با مهر عنوان شد:

سلیقه کودکان در انتخاب کتاب تغییر کرده است/ حکایت تولد وزوزه جادو

سلیقه کودکان در انتخاب کتاب تغییر کرده است/ حکایت تولد وزوزه جادو

نویسنده رمان« وزوزه جادو، مسافر ایستگاه سه و نیم» می‌گوید: احساس می‌کنم علایق کودکان در انتخاب کتاب با علایق هم‌سن‌وسال‌های من در زمان کودکی متفاوت است.

خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ: نوشتن رمان برای کودکان ساده نیست. نویسندگان کودک و نوجوان نیز با این موضوع به خوبی آشنا هستند. اما زمانی که یک رمان بتواند مخاطب خود را بشناسد و بیابد، خواندن آن برای کودکان بدون شک شیرین می‌شود.

مهتاب، شخصیت اول کتاب «وزوزه‌جادو، مسافر ایستگاه سه‌ونیم» است. دختری که با پدر و نامادری‌اش زندگی می‌کند و دوستی جز فرهاد، پسر دستفروش مترو ندارد. سنجابی به دست مهتاب می‌رسد که دنیای او را روشن می‌کند، اما نامادری او، سنجاب را در توالت می‌اندازد. مهتاب که امیدی در زندگی‌اش نمی‌بیند، با آقای بلوط‌چیان، سنجاب پیر و بزرگی هم‌قد او مواجه می‌شود که به مهتاب قلم‌مویی جادویی می‌دهد. قلم‌مویی که می‌تواند هرچه مهتاب بخواهد به وجود بیاورد. با این همه سه بار بیشتر نمی‌تواند از آن استفاده کند.

این کتاب امسال برای نخستین بار با تیراژ هزار نسخه و با قیمت ۲۰ هزار تومان توسط انتشارات هوپا به چاپ رسید و داستان کتاب برای کودکان بین ۶ تا ۱۴ سال مناسب است. درمورد کتاب و شکل‌گیری ایده آن با نویسنده، نسرین‌نوش امینی به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید.

* ایده اولیه داستان «وزوزه جادو...» از کجا به ذهن شما رسید؟

این کتاب حاصل یک دوره کارگاه رمان‌نویسی به دبیری آقای «سیدنوید سیدعلی‌اکبر» بود. ایده‌ اولیه‌ای که روز اول جلسه مطرح کردم تا ایده‌ای که نهایی شد و شروع به نوشتن آن کردم، زمین تا آسمان فرق می‌کرد، ولی از دل همان ایده در آمد و چون قضیه خیلی ایده در ایده شد، خلاصه یادم نیست که از کجا به ذهنم رسید. ولی همیشه توی ذهنم بود که روزی داستانی بنویسم از دختری که از قیافه‌ خودش خوشش نمی‌آید و یک‌باره صاحب قلمویی می‌شود که هر چه با آن می‌کشد، واقعی می‌شود. روزی جلوی آینه می‌ایستد و با همان قلمو روی چهره‌ی خودش در آینه دختر زیبایی را نقاشی می‌کند و ناگهان دختر زیبایی که نقاشی کرده واقعی می‌شود و از آینه بیرون می‌آید.

از طرفی این هم در ذهنم بود که روزی داستان دختری را بنویسم که اشتباهی سوار قطاری غریب و جادویی می‌شود که راننده‌ای ندارد و در ایستگاهی عجیب و غریب‌تر پیاده می‌شود. شاید تمام این‌ها دست به دست هم داد تا در نهایت وزوزه‌جادو مسافر ایستگاه سه‌ونیم شکل بگیرد.  

* بین اولین جرقه تا شروع نوشتن کتاب چقدر فاصله بود؟

زیاد طول نکشید. حدود یک ماه.

* در نوشتن کتاب، مهم‌ترین نکته برای شما چه چیزی بود؟

مهم‌ترین نکته برای من این بود که داستان را طوری بنویسم که موردِ علاقه‌ خواننده کودک باشد. چون احساس می‌کنم علایق کودکان در انتخاب کتاب با علایق هم‌سن‌وسال‌های من در زمان کودکی متفاوت است و خب باید مخاطب رمان را هم در نظر می‌گرفتم.

* در نوشتن کتاب، سخت‌ترین چالش شما چه بود؟

سخت‌ترین چالش در نوشتن این رمان شخصیت‌پردازی داستان بود. اینکه شخصیت‌هایی خلق کنم که واقعی به نظر برسند و خواننده با آن‌ها احساس غریبگی نکند. نمی‌دانم چقدر در این کار موفق بوده‌ام.

* کدام شخصیت کتاب را از بقیه بیشتر دوست داشتید؟

«آقای بلوط‌چیان»، سنجاب دوره‌گردی که لوازم بهداشتی می‌فروشد و شبیه یک پیرمرد قوزی به نظر می‌رسد. چون دُمش را توی کتش قایم کرده. آقای بلوط‌چیان در پس‌زمینه‌ داستان با اینکه مستقیما اشاره‌ای به او نمی‌شود در همه‌جا حضور دارد و مراقب «مهتاب» و «فرهاد» است.

* نوشتن کدام بخش از داستان برای شما دلچسب‌تر بود؟

پایان داستان برایم از همه‌جا دلچسب‌تر بود. جایی که بچه‌ها بعد از آن‌همه تلاش و کشمکش بالاخره به هدفشان می‌رسند.

* آیا در حین نوشتن داستان، روند آن تغییر کرد یا تا انتها به طرح اصلی وفادار بودید؟

به طرح کلی وفادار ماندم، اما خرده‌روایت‌ها به مرور تغییر می‌کرد و جایگزین می‌شد. پنج فصل اول داستان را یک بار نوشتم و دور ریختم و دوباره شروع کردم به نوشتن.

* اگر می‌خواستید پایان دیگری برای کتاب بنویسید چه می‌نوشتید؟

اگر پایان بهتری پیدا می‌کردم، مطمئناً همان پایان را می‌نوشتم.

* برای نوشتن کتاب از چه الهام یا کمک گرفتید؟

کودک که بودم وقتی کتاب‌های زنده‌یاد صمد بهرنگی را می‌خواندم، در عین لذتی که از نثر شیوا و روان و نوع قصه‌گویی نویسنده می‌بردم، به فکر هم فرو می‌رفتم. همیشه آرزو داشتم روزی داستانی بنویسم که شبیه داستان‌های صمد باشد و کودکان امروزی را به همان لذت و تفکر برساند. تعمداً سعی کردم هر چه بیشتر به نثر و کلام و شیوه‌های داستان‌نویسی و شخصیت‌پردازی صمد بهرنگی نزدیک شوم و باید بگویم که بیشترین تأثیر را در نوشتن این داستان از داستان‌های او گرفته‌ام.

* به نظر شما، این داستان برای چه مخاطب‌هایی جذاب‌تر است؟

برای کودکانی که به خواندن داستان‌های احساس‌محور، داستان‌های معماگونه و فانتزی علاقه دارند.

* نوشتن داستان دیگری را هم در دست دارید؟

در فکر نوشتن یک رمان هستم. داستان پسربچه‌ کوچکی که عاشق خانم‌معلم مدرسه‌شان شده و قصد دارد با او ازدواج کند.

کد خبر 3934510

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha