به گزارش خبرنگار مهر ، در این مراسم ابتدا پیام سفیر سوئیس در تقدیر از برگزاری مراسم شب ادبیات این کشور در ایران قرائت شد.
فیلیپ ولتی در این پیام با اشاره به ویژگی های خاص کشور سوئیس گفته است: سوال های زیادی درباره ادبیات در سوئیس مطرح است؛ باید پرسید که آیا اصلا ادبیاتی با عنوان ادبیات سوئیس وجود دارد یا این ادبیات بخشی از چهار ادبیات مطرح در سوئیس است؟ ادبیات سوئیس چیست؟ آیا تنها سوئیسی ها آن را می نویسند و یا نویسندگان خارجی و غیرسوئیسی ساکن در این کشور نیز می توانند در آفرینش آن سهمی داشته باشند؟ آیا این ادبیات هم بخشی از ادبیات سوئیس است؟
سپس آنتونیا برتشینگر، دبیر دوم و مسئول بخش فرهنگی سفارت سوئیس در سخنانی گفت: درست است که سوئیس بیشتر به شکلات و ساعت ، پنیر و بانک هایش معروف است. اما این طور نیست که در سوئیس کتاب و شعر نوشته نمی شود.
او با اشاره به ناشناخته ماندن ادبیات سوئیس در ایران افزود: این امر دلایل مختلفی دارد؛ یک علتش این است که آثار کمی به فارسی ترجمه شده است. دلیل دیگرش این است که تعداد سوئیسی ها کم است چرا که ما هفت میلیون جمعیت بیشتر نیستیم در نتیجه تعداد نویسندگان کم است. یک دلیل دیگر هم وجود دارد که شناخت ادبیات سوئیس را سخت می کند و آن اینکه در سوئیس با چهار زبان صحبت می شود و ادبیاتش هم به چهار زبان تقسیم می شود : آلمانی ، فرانسوی ، ایتالیایی و رومانش.
سپس سعید فیروزآبادی، مترجم و پژوهشگر در سخنانی به بررسی موضوع ادبیات سوئیس پرداخت. او با اشاره به شهرت کتاب معروف "هایدی" در ایران که تاکنون بیست بار به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده، گفت: با این همه شاید کمتر کسی باشد که نام نویسنده سوئیسی این اثر جهانی، یوهانا اشپیری را به یاد آورد.
این مترجم سپس به جایگاه و میزان معرفی شدن ادبیات سوئیس در ایران پرداخت و افزود: فریدریش دورنمات مهم ترین نویسنده سوئیسی که 44 سال پیش در ایران نخستین اثرش توسط حمید سمندریان به فارسی ترجمه شد. دورنمات پس از برشت، دومین نمایشنامه نویس محبوب در ایران و از خوش اقبال ترین نویسندگان است. زیرا آثارش همگی به استثنا "قول" از زبان آلمانی به فارسی ترجمه شده است و این مورد بسیار نادر است.
فیروزآبادی اضافه کرد: ماکس فریش نیز در ایران از محبوب ترین نویسندگان سوئیسی است و در آثارش رابطه تاریخی و نگرش به گذشته بارها تکرار می شود و از این دیدگاه او به نوعی دنباله روی نگرش برشت به تاریخ است. فریش به ظهور و تداوم راه فاشیسم از دیدگاهی انتقادی می پردازد، تداوم کار فریش در قلمروی نمایشنامه نویسی است. فریش افزون بر نمایشنامه نویسی، چند رمان بسیار با ارزش نیز نگاشته است که از آن میان می توان به "انسان صنعت زده" اشاره کرد. این حال مهم ترین اثر فریش که همان رمان «اشتیلر» است، هنوز به فارسی منتشر نشده است.
این پژوهشگر اضافه کرد: به رغم ترجمه های انجام شده به نظر می رسد که سهم نویسندگان آلمانی زبان سوئیس در ترجمه های انجام شده کم تر از حد انتظار است.
در ادامه نشست، روت شوایکرت، نمایشنامه نویس سوئیسی و برنده جایزه معتبر شیلر نیز در سخنانی کوشید تا برخی از چهره های ادبی سوئیس را معرفی کند.
وی با اشاره به ادبیات آلمانی زبان سوئیس گفت: در این قطب می توان به پنج نویسنده بسیار متفاوت اشاره کرد؛ پتر بیشزل، روبرت والسر، کریستینا ویراگ، ماتیاس شوکه و فریدریکه کرتسن.
این نمایشنامه نویس افزود: روبرت والسر تقریباً از بیست سال پیش، در تمام مناطق آلمانی زبان از شهرتی باورنکردنی، بین خوانندگان و همچنین در ادبیات برخوردار است و پایانی برای آن متصور نیست. این موضوع گاهی حالت عجیب و مسخره ای به خود می گیرد. برای مثال در دسامبر سال گذشته یک سمپوزیون والسر برگزار شد که بودجه آن بیش از مجموع درآمد والسر به عنوان نویسنده بود. او بیست سال آخر عمر خود را در یک آسایشگاه روانی به سر برد و از بیماران آرام و منزوی آنجا به شمار می رفت. دیگر نمی نوشت و بسیار کم می خواند. البته در جوانی و پس از نوشتن رمان های اول خود "خواهران تانر"، "یاکوب فون گونتر" و "دستیار"، مورد تحسین منتقدان و همکارانش قرار گرفت ؛ برای مثال فرانس کافکا هم از طرفداران او بود.
شوایکرت گفت: ادبیات والسر در نداشتن هیچ هدف و منظوری، از حوزه مفید بودن خارج می شود. این ادبیات به طرز منحصر به فردی در مقابل هر گونه تسخیر ایدئولوژیکی مقاومت می کند. و به این ترتیب والسر محبوبیت زیادی حتی بین نویسندگان دارد.
وی ادامه داد: پتر بیشزل، یکی دیگر از برجسته ترین نویسندگان آلمانی زبان معاصر سوئیس و باید گفت یک نویسنده ی مادرزاد است. او چیزهایی را کشف می کند که وجود دارند، اما با کشف آنها، مجدداً آنها را خلق می کند. این موضوع آثار بیشزل را جهانی می کند.
شوایکرت درباره کریستینا ویراگ، دیگر نویسنده سوئیسی نیز گفت: زندگی بین زبان ها و جهان های مختلف و احساس وحشتناک تعلق، موضوع اصلی کارهای او را تشکیل می دهد. شخصیت های اصلی او هیچ کجا خانه شان نیست ندارند و در همه جا غریبه اند. اینکه کریستینا ویراگ، بیشتر وقت خود را صرف ترجمه آثار نویسندگان بزرگ مجار از جمله ساندر مارای یا امره کرتس که برنده جایزه ادبی نوبل است می کند، موجب مهارت زبانی او شده است که در آثارش انعکاس می یابد.
سپس مارتین زینگ سردبیر نشریه ادبی "دره پونکت" به موضوع ادبیات تبعید در سوئیس پرداخت و گفت: در یکصد سال اخیر نویسندگان بسیاری به سوئیس مهاجرت کرده اند و دلایل مختلفی برای سفر نویسندگان به سوئیس وجود دارد. در هر حال هر کس که دست به قلم می برد، اغلب زندگی پرمخاطره ای دارد و بسیاری هم در سوئیس به دنبال آرامش برای نگارش آثار خود می گردند.
وی افزود:از بین نویسندگانی که به سوئیس گریخته اند، برای مثال چند نفری اهل روسیه بودند. مشهورترین فرد از این گروه داستایفسکی است که در مکان های مختلفی زندگی کرده و آثاری نگاشته است. گروه دیگر بیشتر نویسندگان آلمانی بوده اند، زیرا در آلمان آثار آنان سانسور می شده است و مسحور مردم سالاری حاکم بر سوئیس بودند. در زمان جنگ جهانی اول، سوئیس سرپناهی امن برای نویسندگان بسیاری بود. از بین نویسندگان آلمان می توان به ارنست بلوخ و والتر بنیامین اشاره کرد.
وی با اشاره به تشکیل جریان ادبی دادا در سوئیس گفت: این جریان ادبی توسط گروهی از مهاجران گریخته از جنگ، در زوریخ پدید آمد و در واقع دادائیسم نخستین جریان ادبی در اروپا است که در نشریه های ادبی مطرح شد.
این نویسنده همچنین با اشاره به اقامت محمدعلی جمال زاده در ژنو گفت: جمال زاده در همان اوان جوانی ایران را ترک می کند و پس از مدتی زندگی در بیروت، لیون، دیژون و برلین در سال 1931 به ژنو می آید و تا سال 1958 در اداره بین المللی کار سازمان ملل متحد کار می کند. جمالزاده را پدر نثر معاصر فارسی می دانند اما متاسفانه هیچ اثری درباره او به زبان های آلمانی و فرانسوی وجود ندارد. نکته جالب آن است که جمالزاده در ژنو و دور از میهن خود، یعنی در تبعید، آثار بسیاری را پدید آورده است. آیا این مهاجرت یا تبعید خود خواسته بوده است؟ پیوسته نویسندگانی هستند که به تصمیم خود میهن را ترک می کنند و باز هم ارتباط خود را با زادگاه خویش حفظ می کنند. یوسف یزیلز نویسنده دیگری است که کرد، اما متولد ترکیه است و ناگزیر بوده زبان ترکی را هم فرا بگیرد و در حال حاضر به زبان آلمانی می نویسد و داستان زادگاه خود کردستان را روایت می کند. او در سال 1996 به هنگام سفر به ترکیه به دلیل انتشار تاریخ ادبیات کردی محمد اوزون دستگیر شد، ولی به دلیل اعتراض به موقع و گسترده سه هفته بعد او را آزاد کردند.
وی درباره ادبیات مهاجرت گفت: این نویسندگان دنیایی را روایت می کنند که به آنجا تعلق دارند و کسی را در آن جا می شناسند و همه رخدادهای جهان در آنجا پیش می آید.
نظر شما