به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی از حیدر حب الله پژوهشگر لبنانی در مورد تاثیرات علی شریعتی در جهان عرب است که در ادامه میخوانید؛
چپهای جهان عرب ارتباط وثیقی با آثار شریعتی دارند
ارتباط وثیق و نقاط مشترک زیادی بین دکتر شریعتی و جریانات چپ وجود دارد. ادبیات شریعتی خیلی آنها را جذب میکرد. البته این به معنای تأثیرپذیری آنها از دکتر شریعتی نیست؛ اما به افکار او راه دادند و از او استقبال کردند. خصوصاً که او به عنوان رقیب جریان چپ مطرح نبود. مثلاً شهید صدر هم از مبارزه با ظلم و کمک به فقرا و مستضعفان حرف میزد، اما چون خودش نظرگاه اسلامی مستقلی بود و رویکرد ضدچپ داشت، برای چپها خوش نمیآمد.
همه نویسندگان و متفکران جریان شیعه روی جریان چپ اثرگذار بودند. خیلی از چپها اصلاً اهل نماز و عبادت بودند. لذا اگر کسی بگوید همان افکار سوسیالیستی در اسلام هم هست خوب طبعاً جذب میشوند و مسلمان میمانند. حتی سیدقطب که میگفت زائد مال را باید انفاق کرد خیلی نزد علاقمندان به سوسیالیسم مقبول افتاد.
تاثیرپذیری اسلامگرایان از شریعتی
اما جریانات اسلامی حقیقتاً از شریعتی خوششان می آمد و از او اثر پذیرفتند. عقیده اخوان المسلمین تغییر و انقلاب در برابر ظلم حکام جائر است که در سراسر جهان اسلام حضور دارند. وقتی شریعتی فکر علوی و فاطمی را در برابر فکر اموی و عباسی مطرح میکرد خیلی برایشان جذاب بود. شریعتی وجوه مثبت تشیع را مطرح میکرد که شیعه حرکتی زندگیبخش دارد نه حرکتی صوفیانه و منعزل از جامعه. اخوانی ها با این خیلی همراهی میکردند.
بعد از شکست اعراب در ۱۹۶۷ در برابر اسرائیل، آنها احساس شکست سنگینی کردند و تا امروز خودشان را سرزنش میکنند. شکست عبدالناصر به عنوان رهبر انقلابی جهان عرب اثر سوئی بر روحیه اعراب گذاشت. لذا از پیروزی حزب الله خیلی خوشحال شدند. همینطور هر فکری که حرف از تغییر و خودباوری بزند - مانند آثار شریعتی - برایشان جذاب است. اعراب از ذلت در برابر غرب و دیکتاتوری حکام و … خسته شده اند. تهران در برابر بعضی از شهرهای مصر مانند پاریس است در برابر تهران. فقر شدیدی مردم را اذیت میکند. لذا فکر امیدآفرین شیعه خیلی برای این فضا مفید است.
مصر در زمان شاه روابط خوبی با ایران داشت و اندیشه شیعه حتی به دستگاه قضایی مصر راه یافت. لذا غیر از سلفیها، کسی از اهل سنت مشکلی با شیعه نداشت. سلفی ها مطاعن موجود در کتب ما را آوردند و در تلویزیون مطرح کردند و این کمی روابط سنی با شیعه را متشنج کرد. حتی برخی از خود اهل سنت هم خیلی با غمز صحابه مشکلی ندارند. شریعتی هم از این جهت اصلاً نشنیدهام که کسی از انتقادات او به خلفا حرف بزند، غیر از سلفیها.
روحانی نبودن شریعتی در تاثیرگذاری اش موثر بوده
شریعتی روحانی نیست و دنبال رقابت با جهان سنی نیست که بیاید بدیلی برای ایدئولوژی سنی مطرح کند. نفس روحانی بودن یک نفر مقارن است با اینکه بدیل ایدئولوژیک برای اهل سنت محسوب شود. لذا شریعتی از این جهت مشکلی برایش مطرح نبوده است و راهش برای حضور در مجامع اهل سنت باز بوده است.
شریعتی در جهان اسلام غیر از شریعتی در ایران است. در خارج از ایران هیچ بحثی از اختلاف بین شریعتی و شهید مطهری نبوده است و ممکن است هر دوی این بزرگواران اثر جدی داشته باشند. البته چون آثار شریعتی با واقع زندگی مردم درگیرتر بود بیشتر از آثار امثال شهید مطهری که بعد تخصصی زیادی داشت اثرگذار بود.
در دهه ۷۰ میلادی آثار شریعتی در جهان اسلام مطرح شد. در دهه ۸۰ هم آثار او رواج داشت. در دوره اصلاحات آثار شریعتی مجدداً در جهان عرب مطرح شد و ترجمه و تجدید چاپ شد؛ دارالأمیر بیروت خیلی در این جهت کار کرد. اما این بار زاویه مطرح کردن شریعتی متفاوت شد؛ این بار نه به عنوان یک انقلابی بلکه به عنوان نماد نقد آخوندها و مراجع و اصلاحگری داخل شیعه که به دنبال رقابت با جریانات مشخص درون شیعه است مطرح شد.
قبلاً ترویج شریعتی مساوق تبلیغ امام خمینی بود اما الآن چهره شریعتی در خارج شبیه چهره داخلی او شده است. لذا ممکن است الآن برخی عکس العملها را نیز به دنبال داشته باشد و نقد شریعتی به زبان عربی نیز نوشته شده است. شریعتی را سپری برای زدن جریانات مخالف کردهاند و این باعث شده که جنبههای مثبت فکر او نیز تحت الشعاع قرار گیرد. اما در جهان سنی هنوز خیلی نقدی بر شریعتی دیده نمیشود.
شریعتی نقشه راهی برای «تغییر» ارائه داد
سابقا خیلی دنبال قرائت مدرن شریعتی از اسلام نبودند. بلی؛ فارغ التحصیل بودن او از دانشگاه و تحصیلش در جامعهشناسی ممکن است در جذابیتش تأثیر گذاشته باشد. ولی کار او مانند تفسیر جواهر سنی نبوده است. اما مهم است که او توانسته نقشه راهی برای «تغییر» ارائه دهد ولو به نحو کلی.
سطح فرهنگی در منطقه خلیج فارس خیلی کم بود. لذا شریعتی در این مناطق نفوذ چندانی ندارد. دانشگاههای مطرح جهان عرب در مصر و سوریه و لبنان و مغرب و تونس و اردن هستند. اینها بودند که کتب شریعتی را میخواندند و چپها نیز در آنجا حضور جدی داشتند. و این دانشگاهیها بودند که موتور متحرک حرکت تغییری و انقلابی بودند. بر خلاف جهان تشیع که علما پیشران انقلاب هستند، در جهان اهلسنت دانشگاهیها هستند که پیشران هستند. لذا اخوان را حسن البنا راه انداخت که ربطی به حوزه علمیه اهل سنت نداشت. فقهای کبار سنی اهل انقلاب نیستند. بنابراین تأثیر شریعتی نه بر نهادهای دینی سنی بلکه بر جماهیر مردم بوده است.
نظر شما