به گزارش خبرنگار مهر، رمان «اکباتان» نوشته محسن نیساری از سوی نشر آواز روانه بازار کتاب شد.
این رمان که با درون مایه داستانی اجتماعی نوشته شده است روایتی است از زندگی چهار جوان با دیدگاههای فکری مختلف که حضور در محیطهایی مشترک از جمله دانشگاه و مجتمع مسکونی مشترک آنها را در دل ماجراهایی قرار میدهد که ناخودآگاه باید با هم در آن سیر کنند.
نیساری در رمان خود تلاش بسیاری به خرج داده است تا زبانی متناسب با هر یک از شخصیتها را برگزیند و شخصیتپردازی متناسب با آنها را برای هر یک به صورت اختصاصی در رمان شکل بدهد. از سوی دیگر جئی نگری او در فضاسازی داستانی در این رمان قابل توجه بوده از نقاط قوت آن به شمار میرود.
در بخشی از این رمان میخوانیم: دختر ۲۲-۳ ساله به نظر میرسید و کمی لاغر بود. دستهایش را لای موهای کوتاه و کاملا سیاهش که مذل کوپ درست شده بود کشید و کمی جابجا شد. با لاسی که شامل یک تاپ و شلوارک لی بود، گوشه پایین اتاق ۱۰ متری نشسته بود. اتاقی در یکی از آپارتمانهای شهرک اکباتان تهران؛ جایی که فاصله کمی با آغاز ازدحام یک کلانشهر دارد. روبه روی بالکن نشسته بود. یک پار را از زانو خم کرده بود و پای دیگر را دراز؛ و در حالی که به پشتی تکیه داده بود، منظره روبرویش را تماشا میکرد و هر چند لحظه یکبار، پکی به سیگاری که لای انگشتانش بود میزد. منظره شامل چند مجتمع بتونی خاکستری در فاصله ۲۰۰ متری، آسمان و ساختمانهای دور، نشسته بر کو پایه و در هاله ای از دود بود. انگار که چند نفر کنج هم سیگار بکشند و تو از بالا ببینیشان. کاملا غرق در افکارش بود...به حادثه دیروز فکر میکرد. به دعوای دیروز دانشگاه. به دعوایی که یک پایش خودش بود. به خیالش هم نمیرسید ملیکا. ملیکایی که ۴ ترم لژ نشین کلاس بود، ملی ای که صغیر و کبیر اسکلها - لفظی که در فرهنگ لغتش معادل استاد بود- از تودهای و لائیک گرفته تا خر مقدس در معرض تیرباران تکه پرانیها و گیردادنهای گاه و بیگاهش بودند و سر کلاسی که او بود عزا داشتند، ملیکه از هر چه ایسم بود میگریخت و...به خیالش هم نمیرسید ملی، که یک روز سر آدمی مثل مجتبی دعوایش شود...
این رمان را نشر آواز در ۱۲۰ صفحه با قیمت ۱۵ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما