۱۳ آذر ۱۴۰۰، ۱۱:۴۴

توسط انتشارات جهان کتاب چاپ شد؛

«مگره و جنایتکار» در کتابفروشی‌ها دیده شدند

«مگره و جنایتکار» در کتابفروشی‌ها دیده شدند

رمان «مگره و جنایتکار» نوشته ژرژ سیمنون با ترجمه عباس آگاهی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «مگره و جنایتکار» نوشته ژرژ سیمنون به‌تازگی با ترجمه عباس آگاهی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شده است. این‌کتاب نودوهفتمین عنوان مجموعه پلیسی «نقاب» است که توسط این‌ناشر چاپ می‌شود.

پیش از این‌کتاب، «رمان‌های دلواپسی‌های مگره»، «مگره از خود دفاع می‌کند»، «تردید مگره»، «شکیبایی مگره»، «مگره و سایه پشت پنجره»، «سفر مگره»، «دوست مادام مگره»، «مگره در کافه لیبرتی»، «ناکامی مگره»، «مگره دام می‌گسترد»، «مگره و جسد بی‌سر»، «مگره و زن بلندبالا»، «مگره و آقای شارل»، «بندرگاه مه آلود»، «پی‌یر لتونی»، «مگره در اتاق اجاره ای»، «مگره و مرد روی نیمکت»، «مگره و شبح»، «مگره نزد فلاماندها»، «مگره سرگرم می‌شود»، «تعطیلات مگره»، «دوست کودکی مگره»، «مگره و مرد مرده»، «مگره و خبرچین» و «مگره و بانوی سالخورده» از آثار ژرژ سیمنون، در قالب مجموعه‌نقاب با محوریت شخصیت سربازرس مگره چاپ شده‌اند. به این‌ترتیب، «مگره و بانوی سالخورده» بیست‌وششمین کتاب «مگره» است که در قالب مجموعه نقاب چاپ می‌شود.

رمان «مگره و جنایتکار» ۲۱ آوریل ۱۹۶۹ در اپالنژ سوئیس به پایان رسید. اولین‌چاپش هم ۳۰ اکتبر همان‌سال توسط انتشارات پرس دو سایته عرضه شد. سال ۱۹۸۷ هم مارسل کراوِن با اقتباس از آن، فیلمی سینمایی با بازی ژان ریشار ساخت.

در داستان این‌رمان، دانشجوی جوانی به‌نام آنتوان باتی حضور دارد که عادت دارد گفت‌وگوهای مردم عادی از همه اقشار را ضبط کند. در یک شب بارانی، آنتوان باتی پس از خروج از یک‌کافه در محله‌ای فقیرنشین در پاریس مورد حمله قرار می‌گیرد و با جراحت ناشی از ضربات متعدد چاقو به قتل می‌رسد.

همزمان با رخ‌دادن حادثه قتل دانشجوی جوان، سربازرس مگره در خانه‌ دوستش دکتر پاردُن که نزدیک محل حادثه قرار دارد، مهمان است. او با اطلاع از وقوع این‌حادثه، مسئول پرونده پیگیری آن و عهده‌دار تحقیق برای پیداکردن قاتل می‌شود. اما با توجه به شرایطی که مقتول داشته، نمی‌توان به‌راحتی انگیزه‌ای برای جنایت پیدا کرد...

«مگره و جنایتکار» این‌رمان ۸ فصل دارد.

در بخشی از این‌کتاب می‌خوانیم:

مگره و ژانویه برای صرف شام به کافه دوفین رفتند. تقریبا هیچ‌کس در آنجا نبود. معمولا ظهرها، و طرف‌های غروب، دوتا سالن کوچک پر می‌شدند.

مگره به همسرش تلفن کرد تا به او شب‌به‌خیر بگوید.

«اصلا نمی‌دونم چه ساعتی برمی‌گردم... هدایت عملیات در دست من نیست...»

او فقط در پاریس عملیات پلیس آگاهی را هدایت می‌کرد و به همین‌دلیل، ساعت نُه با ماشینی که ژانویه آن را می‌راند و لورتی چاقالو هم روی صندلی عقبش نشسته بود، در مقابل مغازه مرد قاب‌ساز متوقف شد.

ماشین به رنگ سیاه و بی‌هیچ‌علامت مشخص، ولی مجهز به فرستنده و گیرنده رادیویی بود. ماشین مجهز دیگری نیز در پنجاه‌متری آنها پارک کرده بود. سربازرس گروژان و سه‌نفر از بازرسانش در آن نشسته بودند.

یک اتوبوس نیروی پلیس هم با حدود ده مامور لباس‌شخصی در یکی از کوچه‌های نزدیک مستقر شده بود.

لوکا هم با اتومبیل، نه‌چندان دور از محل اقامت میلا، کوچه نتردام-دو-لورت، کشیک می‌داد.

او، قبل از همه، حرکت کرد.

این‌کتاب با ۱۸۰ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۴۵ هزار تومان منتشر شده است.

کد خبر 5367071

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha